مهدی موعود (عج)در منابع روایی اهل سنت
اعتقاد به «مهدی موعود» یک اعتقاد عمومی و نشأتگرفته از فطرت و سرشت انسانهاست. همهی انسانها با هر مذهب و مسلکی، همواره در انتظار ظهور منجی و موعودی هستند که روزی جهان را از ستم و تیرگی رهایی بخشد. این مطلب در آیین پیروان ادیان آسمانی به وضوح قابل رؤیت است.
1- اصالت اعتقاد به ظهور منجی:
انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانی و امید به آینده و استقرار صلح و عدل جاویدان، امری فطری و طبیعی است که در ذات و وجود آدمی نهفته و با آفرینش هر انسانی همراه است و مکان و زمان نمیشناسد و به قوم و ملتی اختصاص ندارد. از اینرو، همهی انسانها مطابق ذات و فطرت خود مایلند روزی فرا رسد که جهان بشریت در پرتو ظهور رهبری الهی و آسمانی از ظلم و ستم ستمگران رهایی یابد.
به همین دلیل، در تمام ادیان و مذاهب مختلف جهان از مصلحی که در آخرالزمان ظهور خواهد نمود و شالودهی حکومت واحد جهانی را براساس عدالت و آزادی واقعی بنیان خواهد نهاد، سخن به میان آمده و تمام پیامبران و سفیران الهی در این زمینه به مردم، نوید دادهاند.
برخی میپندارند که ناکامی و ستم، علت عقیده به ظهور حضرت مهدی است و میگویند که هر زمان که فشارها و محرومیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره بالا رود، عقیده به ظهور یک منجی تشدید میشود لذا احساس ناکامی، ستم، فشار و تبعیض در جامعه، باعث پیدایش این عقیدهی دیرین در بین مردم شده است.
اما همانطور که آمد، منشأ این اعتقاد کهن و ریشهدار، علاوه بر اشتیاق درونی و میل باطنی هر انسان، که به طور طبیعی خواهان حکومت حق و عدل و برقراری نظام صلح و امنیت در سرتاسر جهان است، نویدهای بیشائبهی پیامبران الهی در طول تاریخ بشریت به مردم مؤمن و آزادیخواه جهان است.
تمام پیامبران بزرگ الهی در دوران مأموریت الهی خود به عنوان جزئی از رسالت خویش به مردم وعده دادهاند که در آخرالزمان یک مصلح بزرگ جهانی ظهور خواهد نمود و انسانها را از ظلم و ستم نجات خواهد داد و فساد و بیدینی و بیعدالتی را در تمام جهان ریشهکن خواهد ساخت.
بنابراین، احساس ناامنی و شیوع فتنه و آشوب در جامعه، میتواند انگیزهی تشدید گرایش به منجی باشد ولی نمیتواند عامل پیدایش اصل عقیده و ایمان به ظهور مهدی و گرایش به منجی موعود گردد.
حتی این عقیده در بین گروهی از دانشمندان و فلاسفهی بزرگ جهان به عنوان «لزوم تشکیل حکومت واحد جهانی» در سطح وسیعی مطرح گردیده است. امروزه بسیاری از اندیشمندان جهان عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژی، زندگی ماشینی رقابتهای ناسالم نظامی، بازیهای خطرناک سیاسی و احساس یأس و نومیدی در بین جوامع بشری برای رهایی از اوضاع نابسامان کنونی، تشکیل حکومت واحد جهانی براساس عدالت و آزادی لازم و ضروری است. (همان، 39، با تلخیص)
2- مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت:
مسألهی مهدویت و نوید ظهور مهدی موعود(عج) یکی از مسایل بسیار حیاتی اسلام به شمار میرود و به اندازهای اهمیت دارد که اعتقاد به ظهور مهدی(عج) در ردیف وقوع "قیامت" و تکذیب و تصدیقش در ردیف تکذیب و تصدیق رسول اکرم(ص) میباشد.
در اینباره روایات فراوانی از اهلبیت(ع) رسیده است از جمله:
«من انکر القائم من ولدی فقد انکرنی»: «هرکس قائم از فرزندان مرا انکار کند به راستی که مرا انکار کرده است.» (مجلسی، 51/73)
ممکن است تصور شود که عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدی(عج) از مختصات شیعه بوده و همهی منابع و مدارک آن هم مربوط به شیعه و راویان روایات مربوط به ظهور نیز همهی دانشمندان و بزرگان شیعه میباشند. ولی باید توجه داشت که عقیده به ظهور حضرت مهدی(عج) منحصر به شیعه نیست و بسیاری از فرقههای اسلامی در این عقیده با هم اتفاقنظر دارند و آن را جزء عقاید قطعی و مسلم خود میدانند. حتی به نظر برخی از دانشمندان و بزرگان اهل سنت این اعتقاد یکی از ضروریات دین مبین اسلام به شمار میرود و منکر آن از آیین اسلام بیرون است. چنانچه علمای اهلسنت از پیامبر اکرم(ص) روایت کردهاند که آن حضرت فرمود: «من کذب بالمهدی فقد کفر»: «هرکسی مهدی(ع) را انکار کند به راستی کافر است.» (امین، 126) بزرگان و محدثان شیعه و سنی احادیث فراوانی را در منابع موثق خود آورده و به معرفی مهدی موعود و پایهگذار حکومت واحد جهانی پرداختهاند.
احادیثی که شیعه دربارهی مهدی(عج) از پیامبر اکرم(ص) روایت کردهاند کمتر از شش هزار حدیث از صحیح1و ضعیف2 نیست و آنچه را که اهل سنت روایت کردهاند بالغ بر پنجاه حدیث است. بعضی از احادیثی که شیعه روایت نموده در کتب "صحاح سته3" که قابل اعتماد اهل سنت است، آمده از جمله: صحیح بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی، و ابن ماجه، که در همهی آنها علائم و نشانههایی برای آمدن منجی منتظر وجود دارد.
(الرافعی، 194)
علاوه بر صحاح سته، در کتابهای معتبر اهل سنت از جمله "مسند احمد بن حنبل" که کهنترین و معتبرترین مدرک حدیث اهل سنت است، احادیث فراوانی درخصوص ویژگیها و اوصاف حضرت مهدی(عج)، علائم ظهور، محل بیعت، تعداد اصحاب، مکان ظهور و دیگر ابعاد مربوط به آن حضرت وجود دارد که به برخی از موارد اشاره خواهد شد.
گذشته از جوامع اولیهی حدیثی اهل سنت، تألیفات فراوان دیگری از دانشمندان عامه به چشم میخورد که به جمعآوری احادیث مربوط به «مهدی موعود» پرداختهاند. از جمله «سمهودی شافعی» در «جواهر العقدین»، «محمد خواجهی پارسای بخاری» در «فصل الخطاب»، «محمد بن ابراهیم حموینی شافعی» در «فرائد السمطین»، «صبان» در «اسعاف الراغبین» و ... تعدادی از احادیث اهل سنت را دربارهی حضرت مهدی(ع) آوردهاند. همهی این روایات نقل شده از پیامبر اکرم(ص) حاوی مطالبی است که مورد اجماع اکثر دانشمندان عامه میباشد.
محی الدین عربی عارف برجستهی جهان تسنن در «فتوحات» باب 366 دربارهی مهدی(ع) چنین میگوید:
«لاجرم مهدی(ع) قیام خواهد کرد لیکن پس از آن که زمین از ظلم و جور پر شود که آن حضرت آن را از عدل و داد پر خواهد کرد و اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند خدای تعالی آن یک روز را چنان طولانی کند تا آنکه این خلیفه از خاندان رسول خدا(ص) از فرزندان فاطمه(س) که جدش حسین بن علی(ع) و پدرش حسن عسکری(ع) ... ولایت مردم را به دست گیرد. او همنام رسول خدا(ص) است که مسلمانان میان رکن و مقام با او بیعت میکنند.»
3- مصداق «مهدی موعود» از دیدگاه اهل سنت:
اکثریت قریب به اتفاق علمای عامه به موضوع «مهدویت» اعتقاد دارند و همچنین معتقدند که مهدی موعود از فرزندان علی(ع) و فاطمه(س) است که در اسم همنام رسول خدا(ص) میباشد. این عدهی کثیر علاوه بر اینکه قائل به ظهور آن حضرت میباشند، معتقدند که ایشان در قید حیاتند و در اینباره به اخبار متواتری4 که از طریق گروهی از ائمهی حدیث عامه نقل شده، استناد میکنند. همچنین عدهی فراوانی از دانشمندان اهل سنت که ذکر نام آنها در این مختصر نمیگنجد، همگی متفقالقول در این مطلب که مهدی(عج) همان محمد بن الحسن العسکری است و در مکانی در همین عالم زندگی میکند و روزی به اذن پروردگار ظهور خواهد کرد، با علمای امامیه موافقند. (الرافعی، 190) اما عدهی اندکی از روشنفکران اهل سنت در اینباره با اکثریت آنها اختلافنظر دارند. بهطور کلی اختلاف آنها در سه مقوله قابل بررسی است:
الف) اعتقاد به اصل وجود «مهدی موعود»: افرادی با تکیه بر مناقشهی ابنخلدون در احادیث مهدی، در اصل اعتقاد به «مهدویت» و «امامت حضرت محمد بن الحسن العسکری(ع)» خدشه وارد نموده و به انکار برخاستهاند؛ و در کتابهای خود سعی نمودهاند که در مورد چگونگی اعتقاد به «مهدی موعود در اسلام» ریشهیابی کنند و آن را حاصل شرایط نابسامان جهان اسلام پس از رحلت رسول اکرم(ص) و ناشی از ناامنی حاصل از آن بدانند. از جمله سید امیرعلی، دانشمند اسلامی هندوستان، در کتاب «روح الاسلام» که دربارهی تاریخ تکوین عقاید اسلامی نگاشته شده است. (هاشمی، 179) و یا احمد کسروی در کتاب «التشیع و الشیعه»، محب الدین خطیب در کتاب «الخطوط العریضه» و همچنین احمد امین در کتاب «المهدی و المهدویه» و سعد محمدحسن در کتاب «المهدیه فی الاسلام منذ اقدم العصور حتی الآن» با بررسی تاریخ مهدویت علاوه بر اینکه سعی در خرافی نشان دادن اندیشهی مهدویت دارند، مدعیاند که ابنخلدون احادیث مهدی را تنها از نظر سند روایات تضعیف کرده در حالیکه از نظر عقلی نیز تضعیف شدهاند. (منتظر، 47)
ب) اعتقاد به وجود فعلی حضرت مهدی(ع): عدهای معتقدند که مهدی موعود، همان محمد بن الحسن العسکری(ع) است اما هنوز تولد نیافته و در آینده پا به عرصهی گیتی مینهد. در اینباره «محمدامین بغدادی» مشهور به «سویدی» در کتاب «سبائک الذهب» وجود امام منتظر(ع) را انکار کرده ولی گفته است که در آینده ولادت خواهد یافت. (قرشی، 271)
ابن ابیالحدید در اینباره میگوید: «... لا یلزم ان یکون موجوداً بل یکفی فی صحه هذا الکلام ان یخلق فی آخر الوقت ...»: «... لزومی ندارد که امام در حال حاضر موجود باشد، بلکه در صحیح بودن این کلام همین کفایت میکند که در آخر وقت متولد شود ...» (معرفت، 35)
ج) اعتقاد به یکی بودن «مهدی موعود» و «عیسی بن مریم»: عدهای از اهل سنت به منجی ایمان داشته و آن را تأیید و تصدیق میکنند، اما معتقدند که او همان مسیح پسر مریم است و به این حدیث استناد میکنند:
«لا یزداد الامر الا شده و لا الدنیا الا ادباراً و لا الناس الا شحاً و لا تقوم الساعه الا علی شر الخلق و لا مهدی الا عیسی بن مریم»: «امور سیر نمیکند مگر در جهت سختی و شدت، و دنیا نمیگراید مگر به پشت کردن و ناکامی، و مردم سوق نمیکنند مگر به بخل و خساست و قیامت برپا نمیشود مگر بر شرورهای خلق، و مهدی نیست مگر عیسی بن مریم.» (الرافعی، 186)
برخی از علمای اهل سنت همچون شافعی، ابن ماجه در سنن، حاکم در مستدرک از حسن بصری و او از انس بن مالک این حدیث مرفوع5 را نقل کردهاند. اما حاکم بعد از ذکر روایت در مستدرک میگوید:
«من آن را از جهت محاجه نیاوردم، بلکه از روی شگفتی بدان متعرض شدم.»
درخصوص حدیث شگفت «لا مهدی الا عیسی» باید گفت که قائلین به مهدی منتظر از علمای سلف و خلف، از سنی و شیعه به اتفاق عقیده دارند که مهدی غیر از مسیح پسر مریم است، بلکه عقیده دارند مسیح در آن زمان رجعت کرده و پشت سر وی نماز خوانده و وی را در قتل دجال یاری مینماید.
طبق نظر دانشمندان حدیث، روایت فوق به درجهی حدیث صحیح نمیرسد، زیرا سند آن ضعیف است. (ناصف، 5/341) بیهقی دربارهی سند و راویان حدیث اظهار میدارد که فقط محمدبن خالد آن را روایت کرده و حاکم آن را مجهول6 میداند. نسایی تصریح دارد که وی در روایت حدیث ناشناخته است و ابنماجه بیان کرده که کسی جز شافعی آن را از ابنخالد نقل نکرده است.
بعضی دیگر آن را موصول میدانند7. و یا اذعان دارند که روایت متروک8و غیرمقبول9است و در بین راویان آن «ابان بن ابی عیاش» وجود دارد.
برخی نیز معتقدند به فرض صحت حدیث احتمال تأویل آن وجود دارد. مانند تأویل حدیث: «لا صلاه لجار المسجد الا فی المسجد»، که این حدیث صحت نماز همسایهی مسجد را در خانهاش نفی نمیکند بلکه حمل به اولویت و افضلیت اقامهی نماز در مسجد دارد.
شافعی در تأویل این حدیث روش دیگری اتخاذ نموده و آن حذف مضاف است: «لا مهدی الا مهدی عیسی» یعنی کسیکه در زمان عیسی(ع) میآید.
این تأویل تعارض بین این حدیث و احادیث فراوان دیگری را که دلالت بر این مطلب دارد که مهدی فرزند حسن عسکری امام دوازدهم از ائمه اهلبیت نبوت است، برطرف میکند. (الرافعی، 187 و امین 135)
محمد بن یوسف گنجی شافعی در کتاب «البیان فی اخبار صاحبالزمان(عج)» مینویسد:
«پایهی حدیث لا مهدی الا عیسی» بر روایت محمد بن خالد جندی قرار دارد که مؤذن سپاه بوده است.
شافعی گوید که او در نقل حدیث مسامحه میورزید و دقت نمیکرد. این حدیث، خلاف مشهور است، زیرا روایات متواتر و مستفیض10 نبوی دال بر این میباشد که مهدی زمین را پر از عدل و داد میسازد و هفت سال بر امت حکومت میکند و اینکه عیسی بن مریم با او خارج میشود و وی را در کشتن دجال در سرزمین فلسطین یاری مینماید. (امین، 31)
بسیاری از دانشمندان اهل سنت از جمله «سیوطی شافعی» در کتاب «العرف الوردی فی الاخبار المهدی» و یا «سبط ابن الجوزی» در کتاب «تذکره الخواص» به این مطلب اشاره نمودهاند که پس از خروج مهدی(عج)، عیسی(ع) به یاری او میشتابد. مهدی(عج) در نماز پیشوای امت قرار میگیرد و عیسی مسیح(ع) به او اقتدا میکند. (العسکری، 235 و سبط ابن الجوزی، 325)
4- اعتبار روایات مهدی(عج) در منابع اهل سنت:
علمای اهل سنت، نه تنها به نقل روایات حضرت مهدی(عج) در صحاح خود و دیگر کتب معتبر اهتمام ورزیدهاند، بلکه گروه زیادی از شخصیتهای برجستهی ایشان اعتراف کردهاند که این احادیث، مشهور11و یا متواتر است.
ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنه» مینویسد:
«احادیثی که دربارهی ظهور مهدی به آنها احتجاج شده، احادیث صحیحی است که ابوداود و ترمذی و احمد و ... از احادیث ابن مسعود و دیگران روایت کردهاند.»
شوکانی نیز در رسالهی «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المهدی المنتظر و المسیح» میگوید:
«احادیث وارده دربارهی مهدی که امکان وقوف بر آنها وجود دارد، پنجاه حدیث است که شامل احادیث صحیح و حسن12 و ضعیف منجبر13 میشود که قطعاً این احادیث متواترند.»
که منظور وی تواتر معنوی14است. (الرافعی، 195)
گنجی شافعی از علمای اهل تسنن در کتاب «البیان فی اخبار صاحبالزمان» مینویسد:
«من این کتاب را عاری از روایات شیعه قرار دادم تا احتجاج به آن محکمتر باشد.» (امین، 4/93)
همچنین وی از سنن ابنماجه قزوینی نقل میکند که:
«روایات دربارهی ظهور مهدی آلمحمد(عج) به حد تواتر رسیده است که او دنیا را پر از عدل و داد میکند و با عیسی بن مریم قیام مینماید، و عیسی(ع) به وی در کشتن دجال (مظهر دروغ و تزویر) در فلسطین کمک خواهد کرد. مهدی با مردم نماز میگزارد و عیسی به وی اقتدا میکند.» (دوانی، 22)
صاحب کتاب «فتح الباری» دربارهی اخبار و احادیث مهدی(عج) میگوید:
«اخبار به تواتر رسیده است که مهدی(عج) از این امت است و عیسی بن مریم(ع) از آسمان فرود میآید و پشت سر او نماز میخواند.» (عسقلانی، 7/169)
منصور علی ناصف از دانشمندان مشهور مصر در کتاب «التاج الجامع للاصول» که احادیث پنج صحیح از صحاح ستهی اهل تسنن را در آن گرد آورده است (صحیح بخاری و مسلم و ترمذی و نسائی و ابوداود) و شش تن از علمای درجهی اول مصر بر آن تقریظ نوشته و آن را یکی از بهترین و معتبرترین مدارک حدیث اهل تسنن دانستهاند، در جلد پنجم کتابش احادیث صحاح معتبر اهل سنت راجع به امام مهدی(ع) را آورده است. (دوانی، 91)
وی در کتاب «التاج» در اینباره میگوید:
«در میان دانشمندان امروز و گذشتهی اهل تسنن مشهور است که سرانجام باید در آخرالزمان مردی از اهل بیت پیامبر(ص) به نام مهدی(عج) ظهور کند. او بر کشورهای اسلامی مسلط شود و مسلمانان نیز از او پیروی کنند و مهدی(عج) در میان آنان به عدالت رفتار کند و دین اسلام را تأیید بخشد. احادیث مهدی را گروهی از برگزیدگان صحابهی پیامبر(ص) روایت کردهاند و محدثان بزرگ مانند: ابوداود، ترمذی، ابنماجه، طبرانی، ابویعلی، بزاز، امام احمد حنبل و حاکم نیشابوری آن را در کتب خود آوردهاند.» (ناصف، 5/341)
بنابراین احادیث موجود در کتاب صحاح و مصادر معتبر عامه درخصوص حضرت مهدی(عج) متواتر میباشد. (حلی، 217)
نتیجه:
عقیده به ظهور یک منجی و مصلح بزرگ آسمانی از مسایل بسیار مهم و حساسی است که نه تنها در همهی ادیان آسمانی و مذاهب، بلکه در نزد بسیاری از مکاتب مختلف جهان سابقهی دیرینه دارد. پیروان ادیان و مذاهب گوناگون و دیگر ملل و اقوام و مکاتب مختلف دربارهی اوصاف کلی، برنامههای اصلاحی، تشکیل حکومت واحد جهانی براساس عدالت و آزادی و ظهور او در آخرالزمان اتفاق نظر دارند.
بنابراین مسألهی «مهدویت» و «انتظار» ظهور یک رهبر بزرگ آسمانی در پایان جهان، از مختصات مسلمانان و یا از عقاید شیعیان نیست، بلکه اعتقادی اصیل، عمومی، مشترک و ناشی از فطرت و سرشت همهی انسانهاست.
اهل تسنن نیز با اعتماد بر روایات فراوانی که از پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند به «مهدی موعود» معتقدند. این مطلب در منابع معتبر روایی آنان از صحاح سته گرفته تا مسند ابن حنبل که از قدیمیترین منابع روایی آنان محسوب میشود و همچنین دیگر منابع معتبر روایی که در شرح آنها نگاشته شده وجود دارد. به اعتراف دانشمندان عامه این روایات متواتر بوده و از درجهی اعتبار برخوردار است. حتی طبق روایاتی که آنان از پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند، مصداق مهدی موعود، دوازدهمین پیشوا از عترت پاک پیامبر(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) است. در این روایات به نام مبارک، حسب و نسب و ویژگیهای آن حضرت اشاره شده است.
اما در این میان عدهی اندکی از دانشمندان اهل سنت به دلایلی با اصل این اعتقاد مخالفت میورزند. برخی همچون ابنخلدون در روایات مهدی(عج) خدشه وارد نموده و آنها را تضعیف میکنند. برخی دیگر به تأسی از مستشرقین و با استناد به مقولهی ابنخلدون به طور کلی اعتقاد به مهدویت را ناشی از شرایط سخت حاکم بر مسلمانان میدانند و آن را عقیدهای وارداتی از یهود و نصاری تلقی میکنند.
برخی دیگر اصل اعتقاد به مهدویت را میپذیرند اما در مصداق «موعود» اختلاف نظر دارند، که همهی اینها تعداد اندکی را تشکیل میدهند. اما در مجموع اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان عامه نه تنها در اصل اعتقاد به موضوع «مهدی موعود» با امامیه مشترکند، بلکه در مصداق موعود نیز با آنان همصدا میباشند
کلمات کلیدی: